Asal - Sattar

میام از شهر عشق و کوله بار من غزل

پر از تکرار اسم خوب و دلچسب عسل

کسی که طعم اسمش، طعم عاشق بودنه

طلوع تازه خواستن تو رگ های منه

میام از شهر عشق و کوله بار من غزل

پر از تکرار اسم خوب و دلچسب عسل

عسل مثل گُله، گُل بارون زده

به شکل ناب عشق که از خواب اومده

سکوت لحظه هاش، هیاهوی غمه

به گلبرگِ صداش هجوم شبنمه

نیاز من به تو، ورای خواستنه

نیاز جویبار، به جاری بودنه

کسی که طعم اسمش، طعم عاشق بودنه

تمام لحظه ها مثل خودِ من با منه

تویی که از تمام عاشقا عاشقتری

منو تا غربت پاییز چشات میبری

کسی که عمق چشماش، جای اَمنِ بودنه

تویی که با تو بودن بهترین شعر منه

تو مثل خواب گل، لطیف و ساده‌ای

مثل من عاشقی، به خاک افتاده‌ای

یه جنگل رمز و راز، یه دریا ساده‌ای

اسیر عاطفه، ولی آزاده‌ای

نیاز من به تو، ورای خواستنه

نیاز جویبار، به جاری بودنه

I come from the city of love and my backpack

Full of repetitive good and hearty honey names

Someone whose taste is the taste of being in love

Wanting a new dawn in my veins

I come from the city of love and my backpack

Full of repetitive good and hearty honey names

Honey is like a herd, it has rained flowers

In the pure form of love that has awakened

The silence of his moments, the tumult of sorrow

Dew on his petals

I need you beyond desire

The stream needs to be current

Someone whose taste is the taste of being in love

All the moments with me like myself

You are the most loved of all lovers

You will take me to the home of autumn

Someone whose eyes are safe

You are my best poem with you

You are like a flower dream, delicate and simple

Like me, lover, you are buried

A forest of mystery, a simple sea

Captive of emotion, but free

I need you beyond desire

The stream needs to be current