Marde Tanha - Farhad, Fereidoon Foroughi

با صدای بی‌صدا

مثه يه کوه، بلند

مثه يه خواب، کوتاه

یه مرد بود، یه مرد

با دستای فقیر

با چشمای محروم

با پاهای خسته

یه مرد بود، یه مرد

شب، با تابوت سياه

نشست توی چشماش

خاموش شد، ستاره

افتاد روی خاک

سايه‌ش هم نمی‌موند

هرگز پشت سرش

غمگين بود و خسته

تنهای تنها

با لب‌های تشنه

به عکس یه چشمه

نرسيد تا ببينه

قطره… قطره

قطره‌ی آب… قطره‌ی آب

در شب بی‌تپش

اين طرف، اون طرف

می‌افتاد تا بشنفه

صدا… صدا

صدای پا… صدای پا

With a silent voice

A mountain, high

A short dream

There was a man, a man

With poor hands

With deprived eyes

With tired legs

There was a man, a man

Night, with a black coffin

Sit in his eyes

Shut up, star

Fell to the ground

His shadow does not stay either

Never behind him

He was sad and tired

All alone

With thirsty lips

In contrast to a spring

Did not come to see

Gutty

Water drop آب Water drop

At night

This side, that side

He fell to be happy

Sound… Sound

Footsteps… Footsteps